خیلی وقته از آخرین نوشته ام اینجا میگذره ولی امروز حس کردم که میتونم اینجا بنویسم ... بعد از همه ی اون پستهای قبلی _چند ماه بعد ترش !_زندگی م به طرز عجیب و یهویی ای تاریک شد و ورق برگشت ! حالا شاید برای کنکور ارشد بخونم ، البته که هنوز ۲ سال وقت دارم... ولی ذهنم خیلی درگیره ، دنبال یه راهی برای بهتر کردنِ اوضاعه...رشته های هنری که پول می خوان باید دورشون رو خط بکشم...ولی رشته ی خودم... رشته ی خودم... جوِ رشته ی خودم جذبم نمیکنه ، ولی خب مجبورم ! حس می کنم این تنها راه بالا رفتنه. البته که راه های دیگه ای هم وجود داره...ولی نمیدونم
...حس میکنم باید ارشد بخونم. با این که حسِ خوبی هم ندارم نسبت بهش حتی. یه صدایی ته ته قلبم و حتی تو لایه های بیرونی مغزم بهم میگه نمیتونم پایه ام قوی نیست. ولی ولی ولی...خیلیها تونستن.
نمی دونم. فقط میخوام بهتر شم ، اوضاع رو بهتر کنم.